ما خیلی وقتها فکر میکنیم خوشبختی پشت درِ آیفون ۱۶ پرومکس یا پشت فرمون یه ماشین مدل بالاست. از دور نگاهش میکنیم، آه میکشیم و با خودمون میگیم: “اگه اینو داشتم، دیگه همه چی اوکی بود.”
اما چیزی که نمیبینیم اینه که وقتی به اون خواسته میرسی، خیلی زود برات عادی میشه. اون آیفونی که براش خواب نداری، چند وقت بعد فقط یه گوشی معمولی میشه تو دستت. اون ماشین مدل بالا هم یه روزی برات میشه وسیله رفتوآمد، نه هیجان زندگی.
حسرت خوردن برای چیزهایی که نداری، باعث میشه زیبایی چیزهایی که داری رو نبینی. آرامشی که الان داری، خانوادهای که کنارت هست، لبخند یه دوست، یه فنجون چای تو سکوت بعد از ظهر… اینا چیزایی هستن که خیلیا حاضرن آیفون و ماشینشونو بدن تا دوباره تجربهش کنن.
واقعیت اینه که لذت واقعی زندگی، توی داشتن نیست؛ توی دیدن و درک چیزیه که همین حالا داری.
قدر داشتههات رو بدون، قبل از اینکه حسرت نبودنشون رو بخوری.
چرا وقتی دست کسی میبینیم ناراحت میشیم و راهکار چیه ؟
وقتی آیفون یا ماشین گرونقیمت دست یکی دیگه رو میبینی و دلت میگیره، یادت بیاد که اون چیزها خوشبختی نمیسازن.
ظاهر زندگی آدما همیشه قشنگتر از واقعیتشه. شاید همون آدمی که تو حسرت چیزاشی، حسرت آرامشی رو میخوره که تو داری.
زندگی مسابقه نیست؛ مقصد هم یکی نیست.
هر کسی توی مسیر خودش داره رشد میکنه.
تو هم مشغول ساختن زندگی خودت باش، با تمرکز روی داشتههات، نه نداشتههات.
آروم باش… چیزای واقعی تو زندگی، نه خریدنیان و نه از دستدادنی.
خطاب به افراد مقایسه گر
نه کشتی تفریحی داریم، نه فضاپیما، نه عمارت چند صد میلیاردی…
اگه قرار بود برای هر چیزی که نداریم ناراحت بشیم، هیچوقت آرامش نداشتیم.
اینو یادت باشه:
نداشتن چیزهای زیاد، دلیلی برای ناراحتی نیست.
داشتن دلِ آروم، دلیل بزرگی برای خوشبختیه.
تو همین لحظه، خیلیها آرزو دارن فقط سلامتی داشته باشن.
پس اگه امروز سالمی، سقف بالای سرت هست، غذایی برای خوردن داری و چند نفر هستن که دوستت دارن، تو خیلی چیزا داری که حتی میلیاردها هم ممکنه نداشته باشن.
حسرتهای رنگین و واقعیتهای کمرنگ
چه بسیارند لحظاتی که در خیال خود، داشتن یک آیفون آخرین مدل یا سوار شدن بر یک ماشین رویایی را به اوج خوشبختی و کمال میرسانیم. در ذهنمان، این آرزوها تبدیل به نمادهایی از موفقیت، جذابیت و رضایت بینقص میشوند. با هر تبلیغی که میبینیم، با هر کسی که این داشتهها را دارد، شعله این حسرت در دلمان زبانه میکشد و گمان میکنیم که رسیدن به آنها، کلید گشایش تمام درهای خوشبختی خواهد بود.
اما آیا واقعیت همیشه با این تصویر خیالی همخوانی دارد؟
بارها دیدهایم کسانی را که پس از مدتها تلاش و انتظار، به آن آیفون یا ماشین مورد نظر دست یافتهاند، اما آن شور و شعف اولیه دیری نمیپاید. گویی پس از لمس آن رویای دستیافتنی، پردهای از جلوههای اغراقآمیز کنار میرود و آنها با یک واقعیت معمولی روبرو میشوند. آیفون هم یک گوشی است با امکانات بیشتر، و ماشین مدل بالا هم وسیلهای است برای جابهجایی، هرچند لوکستر.
آنچه در دوران حسرت، آنقدر جذاب و فریبنده به نظر میرسید، بیشتر یک “ایدهآلسازی” ذهنی بود تا خود واقعیت. ما در ذهنمان، تمام کمبودها و آرزوهای دیگرمان را به این یک خواسته گره میزنیم و تصور میکنیم که با رسیدن به آن، تمام مشکلاتمان حل خواهد شد و یک زندگی بینقص را تجربه خواهیم کرد.
اما خوشبختی و رضایت، گوهرهای گرانبهایی نیستند که بتوان آنها را در ویترین یک مغازه یا پشت فرمان یک خودرو پیدا کرد. آنها بیشتر به نگرش ما، به قدردانی ما از داشتههایمان و به لذت بردن از لحظات ساده زندگی بستگی دارند.
نگاهی به اطرافمان بیندازیم. چه چیزهای ارزشمندی در زندگیمان وجود دارد که شاید به آنها عادت کردهایم و دیگر قدرشان را نمیدانیم؟ سلامتی، خانوادهای مهربان، دوستان صمیمی، یک شغل رضایتبخش، یک سرپناه امن، و حتی توانایی دیدن یک طلوع زیبای خورشید. اینها نعمتهایی هستند که بسیاری در حسرت آنها به سر میبرند.
بیایید به جای غرق شدن در دریای حسرت نداشتهها، ساحل داشتههایمان را نظاره کنیم و زیباییهای آن را دریابیم. لذت بردن از یک فنجان چای گرم در یک روز سرد، گفتگوی صمیمانه با یک عزیز، کمک به یک نیازمند، یا تماشای یک فیلم لذتبخش، همگی میتوانند لحظات ناب شادی را برایمان رقم بزنند، بدون آنکه نیازی به یک آیفون گرانقیمت یا یک ماشین لوکس داشته باشند.
ارزش واقعی زندگی در “بودن” است، نه در “داشتن”. شادی و رضایت، یک سفر درونی است، نه یک مقصد خارجی. پس بیایید همین امروز، با داشتههایمان آشتی کنیم و طعم شیرین زندگی را در همین لحظه بچشیم. حسرتها همیشه خواهند بود، اما این ما هستیم که انتخاب میکنیم آیا اجازه دهیم آنها سایهای بر لذتهای کنونیمان بیندازند یا نه.